The Metamorphosis


Wednesday, July 07, 2004

22 بهمن

22 بهمن تو امريکا چهارم جولای می افته و تعطيله.
...
تو يک آخر هفته دراز (long weekend) چون همه ميرن مسافرت منم بايد برم يک جايی. چون من حوصله برنامه ريزی از قبل را ندارم اگر بخواهم يک جايی خارج از جنوب کاليفرنيا برم دو تا گزينه بيشتر ندارم، سانفرانسيسکو يا لاس و گاس. ايندفعه قرعه با وگاس بود.
...
وقتی تو ثانيه آخر هتل رزرو کنی بايد يکسری جاها کوتاه بيايی. يا بايد با يک آقا پسر خوشگل پشمالو رو يک تخت بخوابی، و يا بايد اتاقی که سيگار کشيدن توش مجازه را انتخاب کنی. البته من را کشتند!
...
(بقيه اش را بعد از پينگ پنگ و ناهار می نويسم ...من برگشتم ... جاتون خالی هم بردم هم ناهار يکی اينجا کباب و خورش بادمجان سفارش داده بود ما هم خورديم، رئيسم هم نيست. انگار يک جورايی کويته. خدا آخر و عاقبت ما را بخير کنه!)
...
برگرديم وگاس؛ خوبی اتاقی که سيگار کشيدن توش مجازه اينه که هم منظره بهتری داری و هم می تونی تو تختخواب دراز بکشی، سقف را نگاه کنی و سيگار بکشی. دود که خورد به سقف نوبت پک بعدی می رسه.
با همه اينها داشتن اتاقی که توش سيگار کشيدن مجازه با يک هم اتاقی که حتی تو وگاس سيگار نمی کشه مثل ... می مونه!
...
با يک حساب سرانگشتی من تو اين سه سال و خورده ای که اينجا بودم تا حالا شش بار رفتم وگاس. دفعه اول نديد بديد بودم، دفعه دوم وحشی و افسار گسيخته، سوم خسته سر راه گراند کنيون، چهارم خانوادگی، پنجم گيج ومنگ، ششم آزاد و راحت.



|

........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home