The Metamorphosis


Thursday, July 15, 2004

کرديت کارت

ديروز سر ميز صبحانه تو لاگونا، موقع پول دادن که شد ديدم که پول تو کيفم نيست. عجيب نبود من معمولا پول نقد ندارم. خدا خيری به اينه پلاستيکها بده. اما ايندفعه کرديت کارتی که باهاش معمولا خريدهای روزانه ام را می کنم هم نبود. اونو چه کارش کردم! نمی دونم! خلاصه صبحانه بدهکار آقای ايندفعه قصاب/موسيقيدان شدم. اميدوارم موقع تسويه سنتور دستش باشه!
...
يک کم که فکر کردم متوجه شدم دو سه روز گذشته از اين کرديت کارتم فقط واسه حساب ناهار استفاده کردم. ديروز، نه دوشنبه رفتيم رستوران پرويی (INKA Grill) اونجا من سهم خودم را با کرديتم دادم. ولی بعد از اون دوباره سه شنبه وقتی اسکارلت را بردم دکتر، سر راه رفتيم Billy's اونجا کل پول غذا را با همين کرديتم دادم. پس احتمالا هنوز Billy's بايد می بود. آدم خوشبين و خونسرديم، گرچه اين اخلاقم بعضی وقتها پدرم را در می آره ولی حداقل از اعصابم مواظبت می کنه. زنگ نزدم که کرديت کارت را بلاک کنم، صبر کردم خانم خوشگلهای Billy's بيدار شن و برن سر کارشون بعد بهشون زنگ زدم و خوشبختانه کارتم اونجا بود. ايندفعه هم به خير گذشت.
...
داشتم دفعاتی را که تو رستوران يا بار، چيزی را جا گذاشتم واسه خودم مرور می کردم، متوجه شدم اون مواقعی که مستم يا گيجم چيزی را جا نمی گذارم ولی معمولا اون زمانهايی که حواسم جمع تر هست يک گندی می زنم. يک کم که بيشتر دقت کردم يک رازی را کشف کردم. اون وقتهايی که حواسم سر جاش نيست معمولا تيپ (انعام) بيشتری می دم و کارتم را که جا می گذارم گارسن دنبالم راه می افته تا بهم بده (کارت را می گم)، اما وقتی حواسم جمع باشه، تيپم کمتره و احتمالا گارسنه با خودش می گه، *ون لقش اگر کارتش را خواست برمی گرده. عجب !!!




|

........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home