The Metamorphosis


Thursday, July 29, 2004

هور و ماهور

من نمی دونم ديشب چی بود که خوردم که تازه الان کلم داره کم کم گرم می شه. وقتی بخواهی هم پياله عرق خورها بشی يک جايی بالاخره گندش در می آد. البته حالم با حاله. به جز اين رييس *ونيم که مجبورم کرده امروز بيام سر کار و وبلاگ بنويسم. (نه بابا کلی کار دارم حالا يک زره کرمم را بريزم انجامشون می دم). قرار بود امروز برم يکی از اين سمينارهای يک روزه کيدنس! (اين اسمهای انگليسی را به فارسی که می نويسيم عجيب غريب در می آن!) که نشد، يعنی نذاشت.
...
تا حالا که هفته سريعی بوده. هنوز خستگی آخر هفته پيش تو تنمه. منم که کونم تو خونه بند نمی شه يک خورده استراحت کنم. خلاصه بچرخ تا بچرخيم. اين هفته يک خوردشم مبهم و نامعين بود. ولی خوب بعضی وقتها مبهم و نامعين بودنم بد نيست. (اين لينک درست کنم کجاست که حداقل يک لينکی بدم بفهمين چی می گم!). چرا همه چيز قاطی شده.
...
من برم يک خورده کار کنم بقيش را بعدا می نويسم. بايد به فريم بافر يک چيزی اضافه کنم که وقتی سيگنال stall فعال هست يک گه جديد بخوره.







|

........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home