The Metamorphosis


Saturday, January 22, 2005

تنيس
وقتی مطمئن نيستم که چيزی خرابه يا خوبه نمی دونم چه کارش کنم. غذايی که دو سه روزه تو يخچال مونده، شيری که تاريخ مصرفش نزديکه، کاری که باب دلم نيست، آدمی که حوصلش را ندارم و ...! معمولا کاری که تو اينجور مواقع می کنم می شينم و منتظر می مونم تا يک طوری بشه. بيشتر وقتها خراب خراب می شه، اونقدر خراب که بوی گندش همه جا رو می گيره، اونموقع با خيال راحت می ندازمش دور. بعضی وقتها حتی حوصله شستن ظرفش را ندارم و با ظرف می ندازمش دور.
به نظر شما کار ديگری می تونم بکنم؟
...
امروز اسکی نرفتم که شب برم مهمونی، الان که دلم واسه اسکی خيلی تنگ شده مخصوصا اينکه همه تيم زيرزمينيمون رفتند. جوونتر که بودم هر دو تا کار را می کردم. من چرا چرت و پرت می گم. من که جوونتر بودم اصلا اسکی نمی کردم.



|

........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home