The Metamorphosis |
Friday, May 07, 2004
فریم بافر
امروز فهمیدم یک چیزی هست که من ازهمه مردم دنیا در موردش بیشتر می دونم. تمام سوراخ سنبه هاشو بلدم و از همه جزییاتش سر در می آرم. اونم فریم بافر هست. هر چی فکر کردم نتونستم چیز دیگه ای پیدا کنم که اینهمه خوب بشناسمش؛ حتی خودم را هم این همه نمی شناسم ... خلاصه، این چند روز دو تا اسکاتلندی از فرانسه و یک نمی دونم کجایی از اسراییل، از طرف یکی ازشرکتهای گنده امریکایی اومدند تا همه تاروپود فریم بافرم را از من بگیرند حس خوبیه وقتی یک چیزی رو خوب می شناسی؛ حس بهتریه وقتی مسیر فکرت را یک جایی می بینی؛ حس عجیبیه وقتی که می خواهی از یک تصمیمی که از سر بی حوصلگی گرفتی و بر اساس اون یک کاری کردی با جدیت دفاع کنی؛ و حس پاکیه وقتی یکی ازکامنتهایی که توی کد مدارت گذاشتی یک شعر ازحافظه! یک جورایی حس تعلق بهت می ده -- na be masjed ravaanandam ke masti
...
-- na be meikhaaneh ke in khamaar khaam ast ENTITY portA_addr_adjustment IS PORT(.... اولش از اینکه قراره اینهمه جزییات طرحم رو به اون خارجیها منتقل کنم یک خورده دلم گرفته بود ولی کم کم یک حس خوب پیدا کردم؛ یک حس بزرگ شدن؛ یک حس حرکت کردن ... این اسکاتلندیها از ما هم بدتر انگلیسی حرف می زنند. بابا یک فکری واسه این لهجتون بکنید؛ پدرم در اومد ... 9:45 PM ........................................................................................
Comments:
Post a Comment
|