The Metamorphosis


Thursday, September 02, 2004

کرم

کرمم گرفته اينجا يک چيزی بنويسم ولی چون به شدت در خودسانسوری به سر می برم نمی شه. من از فاصله دور، حتی يک کم هم نزديک به نظر می رسه که هيچ موضوعی واسم مهم نيست، جدی نيست و همه چيز را سرسری می گيرم. ولی از يک کم نزديکتر ديگه اين خبرها نيست. بگذريم...
...
امروز رفتيم ناهار ايرونی با آدمهای ايرونی مدرسه ارواين. خوب بود، جای شما خالی. هر چی بيشتر غر به اين جماعت ايرونی می زنم، بيشتر باهاشون می پرم و بيشتر ازشون خوشم می آد و در نتيجه بيشتر غر می زنم و بچرخ تا بچرخيم.
...
امشب قضيه متفاوته، همون خارجی ها که اومده بودن طرح من را بدزدند، دوباره اومدند. منم چون دوست و دشمن و دزد واسم فرق زيادی نمی کنه امشب می خوام باهاشون برم بيرون. يکيشون فرانسويه و اون يکيشون اسکاتلندی. ميريم بيرون حالا شايد يک چيزهای مشترکی داشتيم.
...
واسه آخر هفته دراز هم هيچ برنامه ای نريختم، آخه حوصله وگاس و سانفرانسيسکو را ندارم. شايد مهمون داشته باشم، در هر حال همين دور و برم.
...



|

........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home