The Metamorphosis |
Wednesday, September 15, 2004
پرده اول:
بعد از واليبال بايد رفت بار، حتی اگه دو جا مهمون باشی. وقتی دو جا مهمونی فقط يکيشو می تونی بری، اون يکی هم از دستت ناراحت می شه، خوب کاريش نمی شه کرد. بعدا از دلش در می آری يا يک جا حالتو می گيره. مهم نيست، اينها هزينه دوست خوب داشتنه. پرده دوم: اگر حرف نزنی و مظلوم يک گوشه بشينی می ترکی، بعدش هم فراموش می شی، اگه حرف بزنی از هر هفت هشت تا حرفی که می زنی يکيش به يکی بر می خوره. کاريش نمی شه کرد. بعد از دلش در می آری يا يک جا حالتو می گيره. مهم نيست، اينها هزينه معاشرت کردنه. پرده سوم: اگه راست و پوست کنده باهاش حرف بزنی می گه خری و نمی دونی که خری، اگه حرف نزنی می گه عجب خری بود. فرصتی نيست می خواد حالتو بگيره. اينها هزينه شناخت آدمهاست. پرده چهارم: اگه واسش کادو ببری ميگه کی به شما گفته تولدمه، تولدم امروز نيست. اگه کادو نبری می گه پس کادوی تو کو. هميشه حرفی واسه گفتن هست. اينها هزينه رفت و آمد با ...نی ست. پرده آخر: اگه صبح يکشنبه تا لنگه ظهر بخوابی، به خودت فحش می دی که وقتم را هدر دادم، اگه اول صبح پاشی بری دوچرخه سواری، می ری تو يک کاکتوس و از اورژانس سر در می آری. اينها هزينه درگيريهای درونيست. پرده 5 + 2: ... .... 11:40 AM ........................................................................................
Comments:
Post a Comment
|